به گزارش فرهنگ امروز به نقل از تسنیم؛ پیام دهکردی، از جمله هنرمندانی است که همیشه سعی میکند خیلی جامع و مستند صحبت کند، او این رویه را در کارهایش نیز دارد، دهکردی این روزها نمایش «هیچکس نبود بیدارمان کند» را روی صحنه دارد، نمایشی که به زعم خودش تمرینات سختی را همراه با گروهش پشت سر گذاشته و برایآکاهی رساندن و وادار کردن مخاطب به اندیشیدن مهم است.
پیام دهکردی، الهام پاوهنژاد و فریبا متخصص معتقد به مشکلات ریشهای هستند که طی سالیان بر تئاتر تحمیل شده است. پاوهنژاد میگوید:«بنده به عنوان بازیگر به دلیل نگرانیها و دغدغههایم در مورد شرایط و زمان کار بعدی مجبورم به همه امکانات موجود چنگ بزنم و هر چیزی که مانع من شود را کنار بگذارم.»
دهکردی از عدم آگاهی سخن میگوید که باعث شده هیچگاه مشکلات تئاتر آن طور که باید دیده نشود، او میگوید که در دوره دبیری تئاتر کودک و نوجوان متوجه شده واقعیت تئاتر ایران چیست و تنها به دلیل اینکه مصلحت تئاتر را در نظر میگیرد سخن نمیگوید، او همچنین افزود:«چرا مسائلی که در رابطه با ارتباط حیرتانگیز مجلس با تئاتر اتفاق میافتد پیگیری نمیشود؟ بسیاری از مسئولان ما چیزی از تئاتر نمیدانند پس چطور میخواهند معضلات منطقه خود را دریابند.»
در ادامه این گفتوگو را میخوانید:
چرا نظام صنفی تئاتر اینقدر قدرت ندارد که پیشنهاد شما در رابطه حضور یک بازیگر در چند کار همزمان را بررسی و اجرایی کند؟
پاوهنژاد: به دلیل عدم امنیت شغلی. بنده به عنوان بازیگر به دلیل نگرانیها و دغدغههایم در مورد شرایط و زمان کار بعدی مجبورم به همه امکانات موجود چنگ بزنم و هر چیزی که مانع من شود را کنار بگذارم. حتی گاهی بیمه ما بدون دلیل و ناگهانی قطع میشوم.
دهکردی: در جامعه ایران من، مخاطب را روی چشمانم میگذارم
دهکردی: بحث بر سر از بین رفتن امنیت روانی و آسیب روحی هنرمندان است. من خودم که به اداره بیمه مراجعه میکنم میبینم که نگاه کارمند آن اداره به من تغییر کرده و وقتی علت را جویا میشوم میگوید که پرونده شما مختومه شده و بیمه شما باطل است!
در جامعه ایران من، مخاطب را روی چشمانم میگذارم زیرا معتقدم اگر کار چه کمدی و چه تراژدی حرفی برای گفتن داشته باشد و صادقانه و از سر دلسوختگی به وجود آمده باشد و پشتوانه غنی علمی داشته باشد مخاطب را جذب میکنم.
پاوهنژاد: کار خوب نیاز به باندبازی و دلال بازی ندارد
پاوهنژاد: کار خوب به نظر من مخاطب خود را جذب میکند و نیازی به باندبازی و دلالبازی ندارد.
دهکردی: ما هیچ کاری نکردهایم و نباید انتظار برداشت داشته باشیم
دهکردی: تجربه خود من در یک عاشقانه آرام این بود که همه به من گفتند این کار شکست میخورد، اما من پس از شش ماه تمرین به خوانشی رسیدم که گفتم اگر من بتوانم این ۵۱۰ دقیقه را یکتنه اجرا کنم شاهکار میشوم. کار عاشقانه آرام که یک کتاب صوتی است با آهنگسازی کریستف رضایی که تنها یک پیانو دارد. سال گذشته این اثر شش بار تجدید چاپ شد. این یعنی مخاطب کار خوب را میبیند.
دهکردی: پس از دبیری جشنواره کودک متوجه وضعیت واقعی تئاتر شدم
مشکل ما فقط اقتصاد نیست، بلکه فرهنگ است، ما هیچ کاری نکردهایم و نباید انتظار برداشت داشته باشیم. ما در حال حاضر در هیچ زمینهای نمیتوانیم سینما را با تئاتر مقایسه کنیم. خانه سینما با خانه تئاتر قابلمقایسه است؟ وضعیت تئاتر شهرستانهای ما چگونه است؟
دهکردی: فقط مصلحت تئاتر را در نظر میگیرم و دم نمیزنم
زندگی من به دو بخش قبل از جشنواره کودک و بعد از آن تقسیم میشوم. من پس از دبیری جشنواره کودک متوجه وضعیت واقعی تئاتر شدم. پنهانکاریها و کتمانها و حفظ ظاهر ما را به این روز انداخته است. ملاحظات سیاسی و اقتصادی و فرهنگی در همه شئون مانع پیشرفت است. من الآن بیش از یک سال است که در سکوت خبری به سر میبرم اما حرف زیاد دارم و فقط مصلحت تئاتر را در نظر میگیرم و دم نمیزنم.
دهکردی: بسیاری از مسئولان ما چیزی از تئاتر نمیدانند
چرا مسائلی که در رابطه با ارتباط حیرتانگیز مجلس با تئاتر اتفاق میافتد پیگیری نمیشود؟ بسیاری از مسئولان ما چیزی از تئاتر نمیدانند پس چطور میخواهند معضلات منطقه خود را دریابند. من چند سال پیشطرح تئاتر نامرئی را ارائه کردم و پس از یک سال تمرین با یک گروه ۲۰ نفره که البته به دلیل مشکلات مالی و نبود حمایت تنها دو نفر از آنها ماندند این طرح را اجرایی کردیم. ما به مناسبت نیمه شعبان در مترو تهران بدون مجوز اجرا کردیم و هیچ یک از مخاطبان متوجه نشدند که این یک نمایش است. این نمایش در مورد شخصی است که هیچکسی را ندارد و در روز تولدش تنها چیزی که در یخچال منزل پیدا میکند یک بسته شکلات است و بهجای خوردن آن تصمیم میگیرد آن را به مناسبت تولد امام زمان(عج) بین مردم پخش کند. دغدغه من در این کار کم شدن سلام و لبخند بین مردم بود.
شما به خط مشی جشنواره ۲۱ام کودک و نوجوان دقت کنید. بهصراحت گفتم بیایید برای کودکان و نوجوانان وطن که آیندهسازان این مملکت هستند بیچشمداشت کار کنیم. من برای اولین بار کاری را دعوت کردم که مخاطب آن مادران و نوزادان بودند. من بدون تفاخر این مسائل را عرض میکنم و متأسفانه وضعیت ما سالبهسال بدتر میشود. کارگردانان ما امروز باید دنبال گیشه باشند و بازیگر چهره بیاورند تا فروش را بالا ببرند و به دنبال گران کردن بلیت تئاتر باشند.
در دهه ۷۰ با وجود مشکلات اقتصادی مردم و خسارتهای ناشی از جنگ اقبال مردم با تئاتر و سینما و سریالهای اجتماعی چشمگیر شد اما بهمرور زمان این اقبال کمتر شد. در دهه ۹۰ بار دیگر شاهد بودیم تئاترهای خانوادگی و اجتماعی مورد توجه واقع شدند، مثل قصه ظهر جمعه محمد مساوات. چرا ما در تلویزیون و سینما و تئاتر این تیپ کارهای مخاطب پسند را ارائه نمیدهیم؟
پاوهنژاد: وقتی سینما و تصویر ما به دلایلی که گفته شد رفت به سمت افول تماشاگر و به سمت خوراکهای دیگر تمایل پیدا میکنم. حمله ناگهانی ماهواره با شبکههای رنگارنگ و موضوعاتی که در جامعه ما تابو محسوب میشوند و بیان کردن آنها ممنوع است باعث روی آوردن مخاطبان به آن سو میشویم. چرا خود ما نباید این موضوعات را به شیوهای صحیح مطرح و آسیبشناسی کنیم. هنرمند هم در این چرخه یا باید خود را کنار بکشد یا زیر بار جو موجود برود. نسل ما با رادیو رشد کرد و بزرگ شد و خندید و گریه کرد و حتی بدون تصویر بهراحتی با هنرمند ارتباط برقرار کرد.
دهکردی: در باورهای اجتماعی و سیاسی، از تئاتریها بهنوعی کراهت دارند
دهکردی: دفترچه بیمه ما که هیچ خاصیتی هم ندارد را نزد هر پزشکی که میبرم نگاه میکند و با تعجب میپرسد شورای نویسندگان و روزنامهنگاران چرا؟! شما چرا هیچ هویت مستقلی ندارید؟ من هم در جواب میگویم همین را هم با منت پذیرفتهاند. شما در این ساختار که هنوز در باورهای اجتماعی و سیاسی، از تئاتریها بهنوعی کراهت دارند چه توقعی از تئاتر کشور دارید که باید عالی و به سامان باشد؟
متخصص: وام ما حوصله فکر کردن و درگیر شدن با طرز فکر کارگردان را ندارند
متخصص: اجرای ما شاید بعضی شبها با ۱۵ یا ۲۰ نفر تماشاگر به روی صحنه برود. چون اجرای ما کاری است که تماشاگر باید آن را انتخاب کند و شاید هرکسی دوست نداشته باشد و شاید کمی بالاتر از سطح عامه مردم باشد. چون عوام ما حوصله فکر کردن و درگیر شدن با طرز فکر کارگردان را ندارند.
دهکردی: البته مردم سیاره ایران غیرقابل پیشبینی هستند. ممکن است کار ما فروش بیشتری داشته باشد.
پاوهنژاد: چند سایت فرهنگی داریم که زرد نباشند؟
پاوهنژاد: من در این مقوله با نظر خانم متخصص خیلی موافق نیستم و معتقدم تماشاگر برای دیدن کار خوب میآید و وقتی ببیند کار به شعورش احترام گذاشته با آن ارتباط برقرار میکند. باید در زمینه فرهنگسازی از رسانه توقع بیشتری داشته باشیم که چرا تا الآن بهاندازه کافی کار نکردهاند. چرا بهجای معرفی هنرمندانی که گزینش میکنند به سمت افراد پر کار میرویم که در هر مجلهای نامشان هست؟ چند سایت فرهنگی داریم که زرد نباشند؟ در کنفرانسهای خبری ما تعداد انگشتشماری خبرنگار حضور دارند و بقیه لینک را فقط کپی میکنند. وقتی خبرنگار دغدغه فرهنگی ندارد و فقط به فکر کسب درآمد هست از من هنرمند هم انتظار همکاری نباید داشت. اگر بازی من ایراد دارد از من علمی انتقاد شود، نه اینکه راجع به زندگی خصوصی و مسائل شخصی من با رکیکترین الفاظ نوشته شود.
چون شما به قوم لر اشاره کردید. آسیبی که احساس میشود این است که خصلتهای خوب این قوم را به بدترین شکل نمایش میدهیم. چرا ما تجربههای موفقی مثل شیر سنگی را که غیرت لرها را به زیباترین شکل نمایش داد را دوباره تکرار نمیکنیم و در عوض از بی غل و غش بودن این قوم به بدترین شکل سو استفاده میکنیم.
دهکردی: وقتی در حوزه مدیریت فرهنگی کسانی که در جایگاه سیاستگذاری قرار میگیرند- منظور من دولت کنونی و هیچ دولتی نیست- و آن قدرت و جلال و جبروت لازمه این جایگاه را ندارند برای اینکه بتوانند بمانند و ادامه بدهند، خب یا باید شما را حذف میکنند یا باید همه را بهاندازه خودشان دربیاورند. فیلم شیر سنگی اندیشهای را تولید میکند که به رشد جامعه میانجامد و در نتیجه کسانی را که در جایگاه بزرگتر از قواره خود ایستادهاند را پایین میکشد.
دهکردی: بر اساس یک تحلیل خندهدار که مردم همه غمگیناند و باید شادشان کرد، هر کاری میکنند
واقعاً توقع نداشتم بهیکباره بنرها و بیلبوردهای شهر از تبلیغات لوکس به آثار هنری تغییر پیدا کند؛ نه افراط خوب است و نه تفریط، بلکه میانهروی بهترین راه است. من یکزمانی در مورد نامگذاری کودکان با دانشجویانم صحبت میکردم و گفتم اگر دقت کنید میبینید بیشتر اسامی انتخابی برای بچهها ناآشنا هستند و برای فهمیدن معنای آن باید به فرهنگ لغت مراجعه کرد. این یک عکسالعمل جامعه در مقابل افراطی است که رخداده. وقتی جامعه ما تعادل داشته باشد و همه دیدگاهها دارای هویت باشند و مدیریتِ درست شود جذب اتفاق میافتد و همه با ما هستند و هیچکس به دنبال رفتن به جزیره خودش نیست.
دهکردی: قوم لر تغزل و حماسه را توأمان دارد
در جشنواره کودک همه ایدههایی را که داشتم اجرایی کردم. برخی دوستان به من میگفتند دلت نمیسوزد شاید فقط یک سال اینجا باشی. من گفتم حتی اگر شش ماه هم باشم میخواهم برکت کارم برای تئاتر مملکتم بماند. در چنین جوی تئاتر تولیدکننده اندیشه و تئاتری که قرار است بحرانهای جامعه را در آینه تمامنما و شفاف خود نشان دهد کنار میرود و بهجای آن چیزهایی میآید که فقط سرگرم کند و بخنداند و بر اساس یک تحلیل خندهدار که مردم همه غمگیناند و باید شادشان کرد، هر کاری میکنند.
جامعه را هر طور پرورش بدهیم همانطور رشد میکند. فرهنگ جامعه را میسازد، اقتصاد هم نقش دارد. فرهنگ عبارت است از اصالتها و هویتها. به همین خاطر من تعمد داشتم که کار در مورد یک زبان و یک قوم خاص باشد و قوم لر تغزل و حماسه را توأمان دارد. نویسنده این کار لر است و ما درباره مفاخر این قوم در همه عرصهها که کم هم نیستند مطالعه کردیم. رشد فرهنگی جامعه برخی رو نگران میکند، چراکه پایههای قدرت برخی افراد متزلزل میشود. جامعه پویا پرسشگر است و مدام میپرسد چرا؟ پس هر بستهای اعم از تئاتر یا فیلم که حاوی اتفاقات درست است وارد جامعه شود باعث تعالی اندیشه و خرد و آگاهی میشود و در نتیجه مسئولی که آگاهی و خرد ندارد و پر از جهل است دیگر نمیتواند بر مسند خود بماند.
به عنوان یک کارگردان اگر متعهد باشم گروه من نیز متعهد خواهد بود. اگر من به بازیگرانم بگویم در هنگام تمرین غیبت ممنوع است کسی جرأت نمیکند حرفی از کسی بزند. چنانکه این قانون در تمرینهای من وجود دارد چون من از غیبت متنفرم. پس ما از مجموعهای با مدیریت مدیران مشکلدار که همهچیز را با سلیقه شخصی خود قیاس میکنند انتظاری جز واقعیت موجود در جامعه خودمان نمیتوانیم داشته باشیم. چگونگی مطرح کردن معضلات جامعه بسیار مهم است. مشکلات الآن ما ربطی به این دولت ندارد و محصول سالها عملکرد است. البته الآن بهطورکلی در حوزه فرهنگ احساس میکنم کل سیستم به این جمعبندی رسیده که باید کارهایی کرد. الآن کمی دیر شده اما خدا را شکر که دارد اتفاقاتی رخ میدهد.
ابزار این کارها موجود است؟
دهکردی: نه؛ اما خود سیستم میداند که باید در این حوزهها وقت بگذارد و کار کند. دیگر آن زمان گذشت که با این سیستم جواب میگرفتیم. من الآن سالهاست تدریس میکنم. الآن با دهه هفتادیها نمیشود با متد دهه ۵۰ و ۶۰ برخورد کرد. جامعه ما به همین ترتیب دارد نخبههای بزرگش را از دست میدهد. مسئله من و آقای یاراحمدی در این کار هویت و اصالت معنوی است. این مسائل از دسترفته و ما میخواهیم به تماشاگر بگوییم اگر به دنبال عشق هستی این عشق پیشنهادی ماست.
احساس میکنم شاد نبودن جامعه ما نوعی بهانه برای ساخت کارهای نازل است.
دهکردی: کمبود آگاهی است. آگاهی از هر جنسش حال شما را خوب میکند. بسیاری از دانشجویان من که موسیقیهای عجیبوغریب گوش میدادند وقتی بهضرورت درس و کلاس با موسیقی سنتی آشنا شدند پس از مدتی گفتند که ما موسیقی سنتی را دوست داریم، زیرا آن را درک میکنیم زیرا حزن منفی ندارد و بر اساس آگاهی است.
دهکردی: هیچکس نمیتواند برای این مملکت دلسوزتر از خود ما باشد
دانستن عامل خوشحالی است و شادمانی مخاطب لزوماً از فضای کمدی نیست. کارهایی از این دست که تحقیق و پژوهش در آن نقش دارد باید گسترش پیدا کند. من و آقای یاراحمدی حتی لحظهای فکر نکردیم که مثلاً با انتخاب یک سال و گذاشتن اشاراتی به یک مسئله آن را بکوبیم. تمام تلاش ما این بود که مخاطب حس کند ما منصفیم و در پی نان قرض دادن به کسی نیستیم؛ زیرا در این کشاکشها سرزمین ماست که از بین میرود و ما مسئول نگهداری از آن هستیم. اگر به دادش نرسیم دیر یا زود آینده ما و فرزندان من و شما نابود میشود. وقتی سیل جاری میشود بین لائیک و مذهبی و چپ و راست فرق نمیگذارد و همه را با خود میبرد. در جهانی که میبینم همه مثل گرگهای هار منتظرند این سرزمین به هم بریزد تا بلایی را بر سر ما بیاورند که جاهای دیگر اتفاق افتاده هیچکس نمیتواند برای این مملکت دلسوزتر از خود ما باشد. تا ما این مودت را تجربه نکنیم ره بهجایی نخواهیم برد.
وقتی مردم ما میبینند که من بهعنوان وکیل مجلس و من بهعنوان وزیر دولت میتوانیم شکم یکدیگر را سفره کنیم، میگویند پس ما هم میتوانیم با همسایه همین برخورد را داشته باشیم. شخص من شاید اشکالاتی داشته باشم اما بهعنوان کسی که در جایگاهی قرار گرفته است باید فرهنگسازی کنم و موسیقی و نقاشی خوب را معرفی کنم. چه کسی میتواند کتمان کند که هنر روح بشر را تزکیه نمیکند و به آرامش نمیرساند. شما در هنر زشتی و سیاهی را به تماشاگر نشان میدهی تا به زیبایی و سپیدی پی ببرد. این تفاوت هنر با مقاله و شبنامه و نصیحت و خطابه است.
......................................................
گفتوگو از: محراب محمدزاده/ احسان زیورعالم
نظر شما